خورشید خون می خورد و ما خاموش بودیم

گویی ز جام جاهلی مدهوش بودیم

 

آسوده خاطر در بیابان صبر کردیم

با دست خود سالار دین راقبر کردیم

 

حالا جهالت کوفیان را می گدازد

دست خدا نوباوگان را می نوازد

 

فکر حسین ابن علی ذکر خدا بود

کی دست حق از آستین او جدا بود

 

آن دم حسین ابن علی یک آرزو کرد

وقتی که دست حرمله تیری فرو کرد

 

هیهات منا الذله را افسوس می خورد

کان نوگل شش ماهه اش نشکفته پژمرد

 

اینک شفای جان ما پیراهن اوست

دست تمام عاشقان بر دامن اوست

 

نام حسین ابن علی یعنی لیاقت

یعنی شکیبایی ، جوانمردی ، صداقت

 

در ظهر خون خورشید عاشورا دوتا شد

قرآن ناطق بر سر آن نیزه ها شد

 

امشب حدیث تشنگان آسان بگویم

از آن ستم بر ناجی قرآن بگویم

 

مولای من مولای من مولای من کو؟

یاد حدیث ذکر هل من ناصرا کو؟

 

او کوکب هادی نه و او آفتاب است

او خود بشیر و ناشر حرف کتاب است

 

خود قاضی رحم آور روز حساب است

او از شمار بندگان ناب ناب است

 

او ناجی قرآن و هم معنای آن بود

هم حرف حق هم در عمل دریای آن بود

 

نام حسین ابن علی آب حیات است

شرمنده از روی بشر آب فرات است

 

آبی که با لبهای مولا قهر کرده

خود را به کام دشمنان هم زهر کرده

 

عباس در اوج شرف در خون تپیده

وقت ملاقات خدا با او رسیده

 

وقتی عطش در دست او سیراب می شد

قلب تمام عاشقان بی تاب می شد

 

آزاده ای کز چاه ویل آسان پریده

ایمان خود را با بهای جان خریده

 

سجاد با امر خدا می سوخت در تب

همپای او از غصه حیران بود زینب

 

قاموس هستی در تف این جبر می سوخت

دخت امیر مومنان در صبر می سوخت

 

این جبر هستی نیست اوج اختیار است

جان در ره معشوق دادن افتخار است

 

نام بزرگ این شهیدان مقدس

در قاب زرین است حک بر قلب هر کس

 

اکنون عروسیهای غم در خون بگیرید

ای عاشقان با یاد او مجنون بمیرید

 

ای عاشقش جان در ره خون خدا کن

گاهی ز راه معرفت ما را دعا کن

شب عاشورا ۱۳۸۹